تنها با من بمان...

من زنده ام به عشق تو یا صاحب الزمان…

دلم جز هوایت ،هوااااااااییی ندارد

لبم جز ولایت نوااااااایی ندارد

بیاااااااااا تا جوانم، بده رخ نشااانم

که این زندگانی وفایی نداااارد

+ نوشته شده در  یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵ساعت 12:33  توسط داروگ  | 

ح س ی ن

تا ک

 پرسیدم زمنطق عشق چیست

در جوابم اینچنین گفت و گریست

لیلی و مجنون فقط افسانه است

عشق مختص به حسین بن علی ست

+ نوشته شده در  جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵ساعت 12:42  توسط داروگ  | 

به اشك هاي گونه ات مجال ريختن بده


كه شب طلوع مي كند به نيت ستاره ها

 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۵ساعت 14:43  توسط داروگ  | 

 

 تمامِ فکرهایم را کرده ام

بهترین راه همین است که یک شب زلزله ای بیاید
قاره ی من را به قاره ی تو نزدیک کند
همان شب من تنها جاده ی مانده تا رسیدن را بدوم
و بدوم
و بدوم
صبح تو را کنارِ خانه جنگلی کوچکی ببینم
که بیقرارِ آمدنِ من ایستاده ای
با سرِ انگشتان مردانه ات موهایِ سیاهم را پشتِ گوشم بزنی
و با مهربانی بپرسی
صبحانه نانِ محلی میخوری با پنیر و گردوی تازه؟؟ 

  

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۵ساعت 14:37  توسط داروگ  | 

آیت الله العظمی فاضل لنکرانی:
☀ من پنجاه سال است دارم اسلام می خوانم، 
بگذار خلاصه اش را برایت بگویم: 
"واجبات را انجام بده ... به جای مستحبات، تا می توانی به کار مردم برس، کار مردم را راه بیانداز، اگر کسی در قیامت از تو سؤال کرد، بگو فاضل گفته.

سلام دوستای خوبم

خیلی دوس داشتم برم کربلا ... تقریبا همه کاراشم درست شده بود و می خواستم  فردا کارای ثبت نام شو بکنم ولی امروز یکی از دوستام یک حرفی زد که رفتم تو فکر

بهم گفت کربلا رفتن واقعا عالیه ولی خب خوبه آدم یک بار بره ، دفعه های بعد هزینشو بده به اونایی که یک عمره آرزوی رفتن کربلا رو دارن ولی پولشو ندارن ...

اون طوری امام حسین راضی تر 

هستن اطرافمون که شاید دهمین باره دارن میرن کربلا ،غافل ازین که تو همین دور و برشون آدمهایی هستن که تو تهیه جهیزیه دخترشون موندن ...بیمارایی که تو خرج عملشون موندن و خیلی کسای دیگه که  آبرومندن ولی واقعا نیازمند کمک مالی

 

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵ساعت 14:44  توسط داروگ  | 

آقا یعنی می شه ما هم امسال اسممون تو  لیست زائرات باشه

 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۵ساعت 13:40  توسط داروگ  | 

قدم قدم با یه علم ایشاالله اربعین میام سمت حرم

 
 
با«قافله»، عازم شد و تنهاست: پیاده!
در باغ«تو»، سرگرم تماشاست: پیاده
دنبال«هوا» نیست... تمنای«تو» دارد...
رو به حرم و... پشت به دنیاست: پیاده
تردید ندارد سفرش،«دعوت» مولاست...
فارغ‌شده از«شاید...» و«آیا...»ست، پیاده
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۵ساعت 13:28  توسط داروگ  | 

«جریان تکفیری» از نگاه رهبر انقلاب

 

امروز در دنیا دشمنانى به‌صورت علنى با اسلام مقابله میکنند؛ مقابله‌ى آنها در درجه‌ى اول

با ایجاد اختلاف است.

عمیق‌ترین اختلافها و خطرناک‌ترین اختلافها، اختلافهاى عقیدتى و ایمانى است.

امروز در دنیا، تحریکات ایمانى و عقیدتى براى به جان هم انداختن مسلمانان، به‌وسیله‌ى دستهاى استکبارى انجام میگیرد. یک عده‌اى، عده‌اى را تکفیر میکنند؛ عده‌اى علیه عده‌ى دیگرى شمشیر میکشند؛ برادران به جاى همکارى با یکدیگر و گذاشتن دست در دست یکدیگر، علیه برادران دست در دست دشمنان میگذارند!

جنگ شیعه و سنى به راه مى‌اندازند و تحریکات قومى و طائفى را لحظه به لحظه افزایش میدهند؛ [البته] دستهایى که این کارها را میکنند، دستهاى شناخته‌شده‌اى هستند.

اگر نیروى خِرَد، چراغ اندیشه و آگاهى - که قرآن ما را به آن امر کرده است - به کار بیفتد، خب دست دشمن را مى‌بینیم، انگیزه‌ى دشمن را میفهمیم. 

 

+ نوشته شده در  جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵ساعت 8:49  توسط داروگ  | 

چه کردی...؟

شنبه آمد ...

     یکشنبه هم آمد...

          دوشنبه هم آمد...سه شنبه ... چهارشنبه ...پنج شنبه ...جمعه 

                                                                                             و باز هم شنبه آمد

       بخودم گفتم : چه اشتباهی ... این روزها نیامده اند ،بلکه گذشته اند .

شنبه گذشت ... یکشنبه هم گذشت ... دوشنبه هم ...سه شنبه................

                                                                               اینها عمرت بوده اند،که گذشتند.

+ نوشته شده در  دوشنبه ۳ آبان ۱۳۹۵ساعت 14:40  توسط داروگ  | 

+ نوشته شده در  سه شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵ساعت 16:32  توسط داروگ  | 

راز حدیث کساء

آیت‌الله بهجت رحمه‌الله می‌فرمودند:

«عجائب و غرایبی در حدیث کساست. خدا می‌داند کسی بشمارد که چقدر معجره در آن است خیلی کار بزرگی کرده است».

یکی از رمزهای بزرگ این حدیث، محوریت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در آن است که جایگاه والای این بانوی اطهر را نزد خداوند متعال آشکار می‌سازد؛ آنجاکه جبرئیل به خداوند متعال عرضه می‌دارد که این پنج تن چه کسانی هستند، خداوند متعال می‌فرماید:

 «هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعلُها وَبَنُوها؛ آنان: فاطمه، پدر فاطمه و شوهر فاطمه و فرزندان فاطمه هستند».

همچنین این عبارت نشان‌دهنده جایگاه والا و شناخته شده حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در آسمان‌ها و در میان فرشتگان الهى است.

چگونه می‌توان از عظمت بانویی سخن گفت که «إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا؛ همانا او فاطمه نام گرفت، چراکه خلایق از معرفتش بازماندند».

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۵ساعت 17:25  توسط داروگ  | 

...

سلام دوستای خوبم

واسم خیلی دعا کنید 

دو روزه حیلی حال روحیم بد و خرابه

دیروز دوستم زنگ زد گف مامانش فوت کرده 

دوسال پیش باباشو از دست داده بود 

می گف دیگه تنها شدمم

راس می گه خب خونه ای که توش مادر نباشه یعنی غربت یعنی تنهایی

دعا کنید خدا بهش صبر بده به خودشو خانوادش

خدا کنه ما قدر مادر و پدرامون بدونیم ...

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۵ساعت 18:36  توسط داروگ  | 

...

ما خیال می کنیم که سنگ و چوب و گل، خاموشند و نمی بینند و نمی شنوند و نمی فهمند. امّا در واقع این سنگ است که به ما می گوید: شما نمی بینید و نمی شنوید و نمی فهمید. زیرا ما در حال حرف زدن و دیدن هستیم.

نامحرم بودن شما با ما باعث شده نه گوش تان بشنود و نه چشم تان ببیند. هم چنان که خودتان نیز در بین یکدیگر اگر نامحرمی پیدا کنید، او را از خودتان دور می کنید و حرفش را نمی شنوید و اسرار خود را برای او فاش نمی کنید.

تفکّر در نظام هستی، باعث محرمیّت انسان با عالم می شود و موجب می شود که موجودات عالم اسرار خود را برای انسان بنمایانند. چگونه است که دستگاه ضبط تشکیل یافته از چند سیم و لحیم، می تواند حرف ما را بگیرد و پس دهد، امّا زمین با این عظمت توان این یک ضبط را نداشته باشد.

کتاب طهارت ،آیت الله جواد آملی 

سلام دوستان خوبم

این کتاب به تک تکتون معرفی میکنم 

واقعا کتاب تفکر برانگیزیه اگه تونستید و فرصت کردید حتما بخونید ، دید انسان عوض می کنه

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۹۵ساعت 16:42  توسط داروگ  | 

چون آهوی گم گشته به هر گوشه دوانم

چون صید به دام تو به هرلحظه شکارم / ای طرفه نگارم

از دوری صیاد دگر تاب نیارم / رفته ست قرارم

چون آهوی گم گشته به هر گوشه دوانم 

تا دام در آغوش نگیرم نگرانم 

از ناوک مژگان چو دو صد تیر پرانی / بر دل بنشانی

چون پرتو خورشید اگر رو بکشانی / وای از شب تارم

در بند و گرفتار بر آن سلسه مویم 

از دیده ره کوی تو با اشک بشویم / با حال نزارم

برخیز که داد از من بیچاره ستانی 

بنشین که شرر در دل تنگم بنشانی 

تا آن لب شیرین به سخن باز گشایی / خوش جلوه نمایی

ای برده امان از دل عشاق کجایی / تا سجده گزارم

گر بوی ترا باد به منزل برساند / جانم برهاند

ورنه ز وجودم اثری هیچ نماند / جز گرد و غبارم.

+ نوشته شده در  سه شنبه ۶ مهر ۱۳۹۵ساعت 12:55  توسط داروگ  | 

دلی که تو تنها خداشی ...

خدای من !

نه آنقدر پاکم که کمکم کنی و نه آنقدر بدم که رهایم کنی . . .

میان این دو گمم !

هم خود را و هم ترا آزار میدهم. . .

هر چقدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی

و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی . . .

آنقدر بی تو تنها هستم که یعنی ”هیچ یعنی پوچ”

خدای من ای معبود من هیچ وقت رهایم نکن!

+ نوشته شده در  یکشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵ساعت 17:27  توسط داروگ  | 

مطالب جدیدتر
مطالب قدیمی‌تر